جدول جو
جدول جو

معنی نمایان شدن - جستجوی لغت در جدول جو

نمایان شدن
ظاهر شدن، آشکار شدن
تصویری از نمایان شدن
تصویر نمایان شدن
فرهنگ فارسی عمید
نمایان شدن
ظاهر شدن آشکار گشتن
تصویری از نمایان شدن
تصویر نمایان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
نمایان شدن
Loom
تصویری از نمایان شدن
تصویر نمایان شدن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
نمایان شدن
surgir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
نمایان شدن
emerger
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
نمایان شدن
pojawić się
دیکشنری فارسی به لهستانی
نمایان شدن
возникать
دیکشنری فارسی به روسی
نمایان شدن
з'являтися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
نمایان شدن
opduiken
دیکشنری فارسی به هلندی
نمایان شدن
auftauchen
دیکشنری فارسی به آلمانی
نمایان شدن
apparaître
دیکشنری فارسی به فرانسوی
نمایان شدن
apparire
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
نمایان شدن
उभरना
دیکشنری فارسی به هندی
نمایان شدن
উঁকি দেওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
نمایان شدن
muncul
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
نمایان شدن
belirmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
نمایان شدن
나타나다
دیکشنری فارسی به کره ای
نمایان شدن
kujitokeza
دیکشنری فارسی به سواحیلی
نمایان شدن
出现
دیکشنری فارسی به چینی
نمایان شدن
現れる
دیکشنری فارسی به ژاپنی
نمایان شدن
להופיע
دیکشنری فارسی به عبری
نمایان شدن
ปรากฏขึ้น
دیکشنری فارسی به تایلندی
نمایان شدن
طفا
دیکشنری فارسی به عربی
نمایان شدن
نمودار ہونا
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

بناله درآمدن: من بهر جمعیتی نالان شدم جفت بدحالان و خوشحالان شدم. (مثنوی. نیک. 3: 1)، مریض شدن رنجورگشتن: (چون ازبقلان (بغلان) بنده برفت سوی بلخ نالان شدو مدتی ببلخ بماند} {دهم ماه محرم خواجه احمدحسن نالان شدنالانی سخت قوی. {مریض و رنجور و بیمار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نایاب شدن
تصویر نایاب شدن
یافت نشدن، کم یافت شدن نادربودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نمایانیدن
تصویر نمایانیدن
نشان دادن، آشکارکردن واضح ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نمایاندن
تصویر نمایاندن
نشان دادن، آشکار ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نمایاندن
تصویر نمایاندن
نشان دادن، آشکارکردن واضح ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نمایاندن
تصویر نمایاندن
((نَ دَ))
نشان دادن، آشکار ساختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوباره نمایان شدن
تصویر دوباره نمایان شدن
دیکشنری فارسی به انگلیسی